اشاره بعثت , واقعه ای است سترگ و عظیم در گستره خاک . خداوند متعال رسول و پیام آوری را بر آدمیان فرو می فرستد که برای هدایت انسان به سوی حق و رهایی او از حلقه های زنجیرهای اسارت درونی و برونی بسیار دلسوز و رئوف است . او قبل از آن که بخواهد با « زبان » به راهیابی و ارشاد مردم بپردازد , « عمل » خویش را پیش می فرستد و رفتار و سلوک و مواجهات و حرکات و سکناتش را نویدگر و بشارت دهنده راه رشد و کمال و سعادت و رستگاری قرار می دهد. عید مبعث را فرصت مناسبی می یابیم تا برخی از پیام گزاری های عملی و خصال و ویژگی های زیبای رفتاری پیامبر اکرم (ص ) را از دیدگاه متفکر شهید استاد مرتضی مطهری به نظاره بنشینیم . نظافت و بوی خوش به نظافت و بوی خوش علاقه شدید داشت , هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد. به یاران و پیروان خود تاکید می نمود که تن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند. بخصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد غسل کنند و خود را معطر سازند که بوی بد از آنها استشمام نشود , آنگاه در نماز جمعه حضور یابند. <**ادامه مطلب...**> برخورد و معاشرت در معاشرت با مردم , مهربان و گشاده رو بود. در سلام به همه حتی کودکان و بردگان پیشی می گرفت . پای خود را جلوی هیچ کس دراز نمی کرد و در حضور کسی تکیه نمی نمود. غالبا دو زانو می نشست . در مجالس , دایره وار می نشست تا مجلس , بالا و پایینی نداشته باشدو همه جایگاه مساوی داشته باشند. از اصحابش تفقد می کرد; اگر سه روز یکی از اصحاب را نمی دید سراغش را می گرفت , اگر مریض بود عیادت می کرد و اگر گرفتاری داشت کمکش می نمود. در مجالس , تنها به یک فرد نگاه نمی کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمی داد , بلکه نگاههای خود را در میان جمع تقسیم می کرد. از اینکه بنشیند و دیگران خدمت کنند تنفر داشت ; از جا برمی خاست و در کارها شرکت می کرد. می گفت : « خداوند کراهت دارد که بنده را ببیند که برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده است . » 1 نرمی در عین صلابت در مسائل فردی و شخصی و آنچه مربوط به شخص خودش بود نرم و ملایم و با گذشت بود; گذشتهای بزرگ و تاریخی اش یکی از علل پیشرفتش بود; اما در مسائل اصولی و عمومی , آنجا که حریم قانون بود , سختی و صلابت نشان می داد و دیگر جای گذشت نمی دانست . پس از فتح مکه و پیروزی بر قریش , تمام بدیهایی که قریش در طول بیست سال نسبت به خود او مرتکب شده بود نادیده گرفت و همه را یکجا بخشید; توبه قاتل عموی محبوبش حمزه را پذیرفت ; اما در همان فتح مکه , زنی از بنی مخزوم مرتکب سرقت شده بود و جرمش محرز گردید; خاندان آن زن که از اشراف قریش بودند و اجرای حد سرقت را توهینی به خود تلقی می کردند سخت به تکاپو افتادند که رسول خدا از اجرای حد صرف نظر کند; بعضی از محترمین صحابه را به شفاعت برانگیختند; ولی رنگ رسول خدا از خشم برافروخته شد و گفت : چه جای شفاعت است ! مگر قانون خدا را می توان به خاطر افراد تعطیل کرد هنگام عصر آن روز در میان جمع سخنرانی کرد و گفت : « اقوام و ملل پیشین از آن جهت سقوط کردند و منقرض شدند که در اجرای قانون خدا تبعیض می کردند; هر گاه یکی از اقویا و زبردستان مرتکب جرم می شد معاف می شد و اگر ضعیف و زیر دستی مرتکب می شد مجازات می گشت . سوگند به خدایی که جان در دست اوست , در اجرای « عدل » درباره هیچ کس سستی نمی کنم هر چند از نزدیکترین خویشاوندان خودم باشد . » 2 عبادت پاره ای از شب , گاهی نصف , گاهی ثلث و گاهی دو ثلث شب را به عبادت می پرداخت . با اینکه تمام روزش خصوصا در اوقات توقف در مدینه در تلاش بود , از وقت عبادتش نمی کاست . او آرامش کامل خویش را در عبادت و راز و نیاز با حق می یافت . عبادتش به منظور طمع بهشت و یا ترس از جهنم نبود; عاشقانه و سپاسگزارانه بود. روزی یکی از همسرانش گفت : تو دیگر چرا آنهمه عبادت می کنی تو که آمرزیده ای ! جواب داد : آیا یک بنده سپاسگزار نباشم بسیار روزه می گرفت , علاوه بر ماه رمضان و قسمتی از شعبان , یک روز در میان روزه می گرفت . دهه آخر ماه رمضان بسترش بکلی جمع می شد و در مسجد معتکف می گشت و یکسره به عبادت می پرداخت , ولی به دیگران می گفت : کافی است در هر ماه سه روز روزه بگیرید. می گفت : به اندازه طاقت عبادت کنید; بیش از ظرفیت خود بر خود تحمیل نکنید که اثر معکوس دارد. با رهبانیت و انزوا و گوشه گیری و ترک اهل و عیال مخالف بود. بعضی از اصحاب که چنین تصمیمی گرفته بودند مورد انکار و ملامت قرار گرفتند. می فرمود : بدن شما , زن و فرزند شما و یاران شما همه حقوقی بر شما دارند و می باید آنها را رعایت کنید. در حال انفراد , عبادت را طول می داد; گاهی در حال تهجد ساعتها سرگرم بود; اما در جماعت به اختصار می کوشید , رعایت حال اضعف مامومین را لازم می شمرد و به آن توصیه می کرد. زهد و ساده زیستی زهد و ساده زیستی از اصول زندگی او بود. ساده غذا می خورد , ساده لباس می پوشید و ساده حرکت می کرد. زیراندازش غالبا حصیر بود. بر روی زمین می نشست . با دست خود از بز شیر می دوشید و بر مرکب بی زین و پالان سوار می شد و از اینکه کسی در رکابش حرکت کند به شدت جلوگیری می کرد. قوت غالبش نان جوین و خرما بود. کفش و جامه اش را با دست خویش وصله می کرد. در عین سادگی طرفدار فلسفه فقر نبود; مال و ثروت را به سود جامعه و برای صرف در راههای مشروع لازم می شمرد; می گفت : « نعم المال الصالح للرجل الصالح 3. چه نیکوست ثروتی که از راه مشروع به دست آید برای آدمی که شایسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف کند. و هم می فرمود : نعم العون علی تقوی الله الغنی 4 مال و ثروت کمک خوبی است برای تقوا. اراده و استقامت اراده و استقامتش بی نظیر بود; از او به یارانش سرایت کرده بود. دوره بیست و سه ساله بعثتش یکسره درس اراده و استقامت است . او در تاریخ زندگیش مکرر در شرایطی قرار گرفت که امیدها از همه جا قطع می شد ولی او یک لحظه تصور شکست را در مخیله اش راه نداد , ایمان نیرومندش به موفقیت یک لحظه متزلزل نشد. رهبری و مدیریت و مشورت با اینکه فرمانش میان اصحاب بی درنگ اجرا می شد و آنها مکرر می گفتند چون به تو ایمان قاطع داریم اگر فرماندهی که خود را در دریا غرق کنیم و یا در آتش بیفکنیم می کنیم , او هرگز به روش مستبدان رفتار نمی کرد , در کارهایی که از طرف خدا دستور نرسیده بود با اصحاب مشورت می کرد و نظر آنها را محترم می شمرد و از این راه به آنها شخصیت می داد. در « بدر » مساله اقدام به جنگ , همچنین تعیین محل اردوگاه و نحوه رفتار با اسرای جنگی را به شور گذاشت . در « احد » نیز راجع به اینکه شهر مدینه را اردوگاه قرار دهند و یا اردو را به خارج ببرند , به مشورت پرداخت . در « احزاب » و در « تبوک » نیز با اصحاب به شور پرداخت . نرمی و مهربانی پیغمبر , عفو و گذشتش , استغفارهایش برای اصحاب و بیتابی اش برای بخشش گناه امت , همچنین به حساب آوردنش اصحاب و یاران را , طرف شور قرار دادن آنها وشخصیت دادن به آنها از علل عمده نفوذ عظیم و بی نظیر او در جمع اصحابش بود. قرآن کریم به این مطلب اشاره می کند آنجا که می فرماید : « به موجب مهربانی ای که خدا در دل تو قرار داده تو با یاران خویش نرمش نشان می دهی . اگر تو درشتخو و سخت دل می بودی از دورت پراکنده می شدند. پس عفو و بخشایش داشته باش و برای آنها نزد خداوند استغفار کن و با آنها در کارها مشورت کن , هر گاه عزمت جزم شد دیگر بر خدا توکل کن و تردید به خود راه مده . » (5 ) نظم و انضباط نظم و انضباط برکارهایش حکمفرما بود. اوقات خویش را تقسیم می کرد و به این عمل توصیه می نمود. اصحابش تحت تاثیر نفوذ او دقیقا انضباط را رعایت می کردند. برخی تصمیمات را لازم می شمرد آشکار نکند و نمی کرد مبادا که دشمن از آن آگاه گردد. یارانش تصمیماتش را بدون چون و چرا به کار می بستند. مثلا فرمان می داد که آماده باشید فردا حرکت کنیم , همه به طرفی که او فرمان می داد همراهش روانه می شدند بدون آنکه از مقصد نهایی آگاه باشند , در لحظات آخر آگاه می شدند. گاه به عده ای دستور می داد که به طرفی حرکت کنند و نامه ای به فرمانده آنها میداد و می گفت : بعد از چند روز که به فلان نقطه رسیدی نامه را باز کن و دستور را اجرا کن . آنها چنین می کردند و پیش از رسیدن به آن نقطه نمی دانستند مقصد نهایی کجاست برای چه ماموریتی می روند. و بدین ترتیب دشمن و جاسوسهای دشمن را بی خبر می گذاشت و احیانا آنها را غافلگیر می کرد. ظرفیت شنیدن انتقاد و تنفر از مداحی و چاپلوسی او گاهی با اعتراضات برخی یاران مواجه می شد اما بدون آنکه درشتی کند نظرشان را به آنچه خود تصمیم گرفته بود جلب و موافق می کرد. از شنیدن مداحی و چاپلوسی بیزار بود , می گفت : « به چهره مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید . » (6 ) محکم کاری را دوست داشت , مایل بود کاری که انجام می دهد متقن و محکم باشد. تا آنجا که وقتی یار مخلصش سعدبن معاذ از دنیا رفت و او را در قبر نهادند , او با دست خویش سنگها و خشتهای او را جابجا و محکم کرد و آنگاه گفت : « من می دانم که طولی نمی کشد همه اینها خراب می شود , اما خداوند دوست می دارد که هر گاه بنده ای کاری انجام می دهد آن را محکم ومتقن انجام دهد . » (7 ) مبارزه با نقاط ضعف او از نقاط ضعف مردم و جهالتهای آنان استفاده نمی کرد , برعکس , با آن نقاط ضعف مبارزه می کرد ومردم را به جهالتشان واقف می ساخت . روزی که ابراهیم پسر هجده ماه اش از دنیا رفت از قضا آن روز خورشید گرفت .مردم گفتند علت اینکه کسوف شد مصیبتی است که بر پیغمبر خدا وارد شد. او در مقابل این خیال جاهلانه مردم سکوت نکرد و از این نقطه ضعف استفاده نکرد , بلکه به منبر رفت و گفت : ایهاالناس ! ماه و خورشید دو آیت از آیات خدا هستند و برای مردن کسی نمی گیرند. واجد بودن شرایط رهبری شرایط رهبری از حس تشخیص , قاطعیت , عدم تردید و دو دلی , شهامت , اقدام و بیم نداشتن از عواقب احتمالی , پیش بینی و دور اندیشی , ظرفیت تحمل انتقادات , شناخت افراد و تواناییهای آنان و تفویض اختیارات در خور تواناییها , نرمی در مسایل فردی و صلابت در مسائل اصولی , شخصیت دادن به پیروان و به حساب آوردن آنان و پرورش استعدادهای عقلی و عاطفی و عملی آنها , پرهیز از استبداد و از میل به اطاعت کورکورانه , تواضع و فروتنی , سادگی و درویشی , وقار و متانت , علاقه شدید به سازمان و تشکیلات برای شکل دادن و انتظام دادن به نیروهای انسانی , همه را در حد کمال داشت ; می گفت : « اگر سه نفر با هم مسافرت می کنید , یک نفرتان را به عنوان رئیس و فرمانده انتخاب کنید. » در دستگاه خود در مدینه تشکیلات خاص ترتیب داد , از آن جمله جمعی دبیر به وجود آورد و هر دسته ای کار مخصوصی داشتند برخی کتاب وحی بودند و قرآن را می نوشتند , برخی متصدی نامه های خصوصی بودند , برخی عقود و معاملات مردم را ثبت می کردند برخی دفاتر و صدقات و مالیات را می نوشتند , برخی مسئول عهد نامه ها و پیمان نامه ها بودند , در کتب تواریخ ازقبیل تاریخ یعقوبی و التنبیه والاشراف مسعودی و معجم البلدان بلاذری و طبقات ابن سعد , همه اینها ضبط شده است . روش تبلیغ در تبلیغ اسلام سهلگیر بود نه سختگیر , بیشتر بر بشارت و امید تکیه می کرد تا بر ترس و تهدید. به یکی از اصحابش که برای تبلیغ اسلام به یمن فرستاده دستور داد که : یسر و لاتعسر , و بشر و لا تنفر . (8 ) آسان بگیر و سخت نگیر نوید بده (میلها را تحریک کن ) و مردم را متنفر نساز! در کار تبلیغ اسلام تحرک داشت . به طائف سفر کرد. در ایام حج در میان قبایل می گشت و تبلیغ می کرد. یک بار علی (علیه السلام ) و بار دیگر معاذبن جبل را به یمن برای تبلیغ فرستاد. مصعب بن عمیر را پیش از آمدن خودش برای تبلیغ مردم مدینه به مدینه فرستاد. گروه فراوانی از یارانش را به حبشه فرستاد. آنها ضمن نجات از آزار مکیان , اسلام را تبلیغ کردند و زمینه اسلام نجاشی پادشاه حبشه و نیمی از مردم حبشه را فراهم کردند. در سال ششم هجری به سران کشورهای جهان نامه نوشت و نبوت و رسالت خویش را به آنها اعلام کرد. در حدود صد نامه از او باقی است که به شخصیتهای مختلف نوشته است .
|